- ربط داشتن
- ربط داشتن چیزی به کسی مربوط به او بودن آن تعلق داشتن وی بدان: . (تبریزی الاصل بود و ربطی باهل صفاهان نداشت) (عالم آرا 1654)، حق مداخله داشتن در آن. یا ربط داشتن چیزی به چیزی قابل مقایسه نبودن آن با این بسیار برتر بودن آن از این (پارچه ای که امروز خریدیم ربطی به پارچه دیروز ندارد)
معنی ربط داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجاز شمردن
سر پیچی کردن روی تافتن تن ابا کردن امتناع ورزیدن
ساکت کردن، رام کردن
یازستن میل داشتن مایل بودن
جایز دانستن اجازه دادن، حلال کردن مباح کردن، لایق شمردن سزاوار دانستن، جاری کردن روان داشتن
بقیتی از جان داشتن، نیرو داشتن توان داشتن
صواب بودن امر، روداشتن
حقیر شمردن، خوار شمردن خفیف شمردن خوار شمردن
مطلع بودن
باطل کردن
میل داشتن، مایل بودن
اطلاع داشتن، مطلع بودن
جایز دانستن، حلال داشتن
در بغل داشتن، شامل بودن
شکیبا بودن تحمل گردن
زیان داشتن ضرر بردن
مت داشتن لغزش داشتن نادرستی داشتن در گفتن خواندن یا نوشتن اشتباه داشتن: املای تو پنج غلط دارد
تباه کردن نابود کردن
جسارت داشتن پر رو بودن: (رو داری این حرف را یه من بزنی)
تب گرفتن
جسارت داشتن، پررو بودن
شایستگی داشتن لایق بودن